حالا که قلب عقربه ها تنگ تر شده
یعنی که چشمهای خدا باز، تر شده
"حالا که حکم فاصله تحمیل می شود"
یعنی مسیر آمدنت پر خطر شده
پشتِ سرت نگاه نکن ، اشکی نریز به خاطرم
غربت سزامه نازنین ، سفر به خیر مسافرم
ثانیه هارو حبس نکن ، رو زندگی تون خط نزن
به جاده ها نگاه نکن ، نفس بزن بدونِ من
خــدا جـــون مـا رو ببخــش
اگـه خیلــی بــــد شــدیم
اگــــه دشمــن شـدنــو
تا تـَه ِ ش بلـد شدیم
مثل یه تصویر سیاه نه شایدم خیلی سفید!
تموم خاطرات تو، یکدفعه از سرم پرید
بعد یه خواب ناتمام مثل یه بغض تلخ و سرد
حرفای تاریک تورو عکس تو آینه گریه کرد