ماهنامه اتاقک

ترانه و موسیقی

ماهنامه اتاقک

ترانه و موسیقی

متن و داستان



رازهای نویسندگی


قدرت مشاهده ی خودتان رااز دنیای دوروبر، تقویت کنید. یاد بگیرید درست ببینید و چیزهایی را ببنید که دیگران نمی بیند ضمناً این را هم بدانید که برای نویسنده شدن هیچ گاه دیر نیست

دیان دی

نویسنده رمان «قطار مرگ به طرف بوستون»

چیزی را بنویسید که خودتان دوست دارید بخوانیدش. بعد هم واقع گرا باشید؛ نویسندگی تجارت راحت و پرسودی نیست اولاً باید به تنهایی انجامش داد، ثانیاً نیاز به کار سخت و طاقت فرسا دارد، ثالثاً بازده سریعی ندارد؛ یعنی برای دیدن بازدهی اثرتان باید مدت طولانی منتظر باشید وای! از فکر این نکته تنم می لرزد که برای رسیدن به پول چقدر باید منتظر بمانید.

خب با وجود این مسائل شاید خیلی ها نتوانند این واقعیت های تلخ را درباره ی چنین شغل بی رحم و خشنی تحمل کنند. از طرف دیگر، دلایل خوبی هم برای سرکردن با رؤیای نویسندگی وجود دارد و آن این است که وقتی اولین رمانتان را نوشتید جدا از این که فروش خوبی کرده باشد یا نه و صرف نظر از این که مورد توجه ناشران قرار گرفته باشید اگر دیدید نمی توانید کتاب بعدی را ننویسید مطمئن باشید که یک نویسنده واقعی شده اید چون در آن صورت کتاب بعدی شما تبدیل می شود به کتابهای بعدی و بعدی اگر آدمی باشید که حس کنید زندگی بدون حضور شخصیت ها و طرح ها داستان در ذهنتان خالی و بی مفهوم است و بدانید نویسنده ای واقعی هستید.

مایو بینچجی

نویسنده رمان «کلاس بعدازظهر» و «عروسی نقره ای»

نویسنده رمان «خدایا تو آن جایی؟ من مارگارت هستم»!

به هیچ کس اجازه ندهید نا امیدتان کند.

آندره دوبوس

نویسنده رمان «خانه مدوشن»

برای داستان هایی که می نویسید طرح کلی نریزید؛ یعنی اتفاقات داستانی را از قبل طراحی نکنید شخصاً معتقدم نوشتن ما را وارد دنیایی پر رمز و راز و ناشناخته می کند باید به ضمیر ناخودآگاهتان اعتماد کنید باید به شخصیتهای داستان اعتماد کنید تا خودشان داستان را به جایی که می رود ، هدایت کنید.

سوزان فیشر استیپلز

نویسنده رمان «شهربانو»

یاد بگیرید ذوق و قریحه ی خودتان را بشناسید و آن را بالفعل کنید نگاه کنید که چطور وقتی دارید حرف می زنید یکهو در ذهنتان دنبال کلمه ی خاصی می گردید و آن قدر من و من می کنید تا به یادتان بیاد! همین طور، دنبال یافتن استعدادتان باشید؛ یعنی بگردید تا بفهمید در کدام زمینه در رشته های ادبی ذوق دارید بعد برای بالفعل کردن این ذوق و استعداد سخت کار کنید.

نورا رابرتز

نویسنده رمان «آسمان و زمین»

اولین اصل در نویسندگی این است که چیزی را بنویسید که دلتان می خواهد آن را بخوانید و لذت ببرید، اگر چیزی که می نویسید برای خودتان جالب نباشد و سرگرمتان نکند قطعاً برای هیچ کس دیگر جالب و سرگرم کننده نیست.

باربارا همبلی

نویسنده ی رمان «شیکاگو 2000»

از بازنویسی یا به عبارت دیگر «دوباره نوشتن» نترسید کارتان را به کسی که به قضاوتش اعتماد دارید بسپارید تا بخواند؛ سپس بپرسید که او را تحت تأثیر قرار می دهد یا نه.

توصیه دیگر من این است که چیزهایی که می نویسید، راجع به زندگی آدمهای دور و برتان باشد وقتتان را صرف ساختن دنیای کاملاً خالی و پوچ یا تاریخ ها فراموش شده نکنید.

جوانا ترولوپ

نویسنده رمان «بچه مردم» و «بهترین دوستان»

قدرت مشاهده ی خودتان رااز دنیای دوروبر، تقویت کنید. یاد بگیرید درست ببینید و چیزهایی را ببنید که دیگران نمی بیند ضمناً این را هم بدانید که برای نویسنده شدن هیچ گاه دیر نیست.

بیلی لتز

نویسنده رمان و «آنجا که دل گرفتار است»

نوشتن را بی وقفه ادامه دهید، به نشست ها و سمینارهای نویسندگان بروید اصلاً حدسش را نمی توانید بزنید که ممکن است در آنجا با چه کسانی آشنا شوید و چه چیزهایی یاد بگیرید شاید این کار روش خیلی خوبی برای پیدا کردن ناشر هم باشد.

لوریس لوری

نویسنده رمان «این دوروبرها می بینمت سام»

من همیشه به نویسندگان جوان توصیه می کنم خوب خواندن بهترین و شاید تنها راه برای خوب نوشتن است.

سایمون زلیچ

نویسنده رمان «اعترافات جک استراو»

می خواهید نویسنده ی موفقی شوید؟ بخوانید! با بقیه نویسندگان و همین طور با کتابخوان های حرفه ای دوستی برقرار کنید و از آن ها بپرسید چه کتابهایی می خوانند بگذارید تحت تأثیر کتابهایی که می خوانید قرار بگیرند و با هر تأثیر پیشرفت کنید.

یک راه خوب برای پیش رفت کردن دریافتن سبک و صدای خاص خودتان نوشتن یادداشتهای روزانه است من بیست و پنج سال است که این کار را انجام می دهم و حال بانگاه کردن به سبک آن یادداشتها می فهمم در هر مقطع چه کتابی خوانده ام اما آهسته آهسته شروع کردم به نوشتن شیوه ای که کاملاً مال خودم بود و این کار بدون شک قصه هایم را دقیق تر و هشیارانه تر کرده باشم .

این هم آخرین نکته؛ نویسنده کسی نیست که کتاب چاپ می کند، کسی است که همیشه می نویسید.

فای کلرمن

نویسنده رمان هایی «شیر و عسل» «مزاحم»

به نویسندگان و علاقمندان می گویم ،بنویسید! بنویسید! بنویسید! همان طور که می گویم بخوانید! بخوانید! بخوانید!»

نه فقط کتاب های داستانی را بلکه کتاب غیرداستانی هم بخوانید هیچ وقت نمی شود به قدر کافی معلومات کسب کرد بیرون از دنیای داستان، قصه های واقعی فراوانی وجود دارد کاش وقت برای خواندشان وجود داشت.

کریستوفر بالکی

نویسنده رمان «به خاطر سیگار، متشکرم»

اوایل گزارش نویسی و مقاله نویسی را تجربه کنید، تأثیرش خیلی زیاد است زبان را خوب یاد بگیرید و چنان که استاد بزرگم ویلیام زینر همیشه می گفت: «هر کلمه ای زایدی را که توانستید از متن حذف کنید، از خدا تشکر کنید.»

بث گاچیون

نویسنده «دختران امروزی»

باید نکته مهمی به شما بگویم؛ اگر ذاتاً آدمی نیستید که بتواند مدت های طولانی در تنهایی به سر ببرید و تحمل بی پولی را هم ندارید آن وقت باید بدانید که نویسندگی، کاری نیست که به درد شما بخورد.

لوری هالس آندرس

نویسنده «بچه ی خجالتی» و «بگو خداحافظ»

هر چیزی که به دستتان می رسد بخوانید با معلم های ادبیات و استادهای کلاس قصه نویسی تان آن خیلی بیشتر از چیزی که فکر می کنید می دانند از کسانی نباشید که فقط از نویسنده شدن حرف می زنند واقعاً نویسنده بشوید! عجله کنید چیزی بنویسید و هرگز مأیوس نشوید. هرگز! هرگز! هرگز!




یکی از نکات کلیدی در مبحث داستان، بحث روایت است. شناخت روایت هم به ما کمک می کند داستان را بهتر بشناسیم و هم کمک می کند بهتر داستان بنویسیم. بحث روایت البته بحث طول و درازی است، اما سعی می کنیم این جا تا حدی درباره ی تعریف آن و دیدگاه هایی که درباره اش هست، صحبت کنیم. اکثر روایت شناسان، روایت را متنی می دانند که قصه ای را بیان می کند و یک قصه گو (راوی) دارد. ژرار ژنت، منتقد فرانسوی، روایت را گونه ای گزینش عناصر و ایجاد نظم هم نشینی در طرح می داند قبل از پرداختن به مبحث روایت شناسی، خوب است ابتدا گونه های مختلف راوی را مرور کنیم:

1ـ راوی دانای کل که چهار شکل دارد: الف ـ نویسنده ی دانای کل: در این شکل روایت که قدیمی ترین شکل آن است و معمولاً در قصه های قدیمی، مثل هزار و یک شب پیدا می شود، راوی نویسنده ی داستان است و بر همه چیز آگاهی دارد. در این شکل از روایت افعال معمولاً به صورت ماضی می آید؛ ب ـ راوی دانای کل خنثی: در این شکل روایت، نویسنده مستقیماً درگیر نیست و من دوم او (که او هم دانای کل و کلی نگر است) روایت گر است؛ ج ـ راوی دانای کل چندگانه ی محدود: در این شکل، راوی به کل ناپیداست و از ذهنیت شخصیت داستان روایت گری می کند. رمان «خانم دالووی» از ویرجینیا ولف، دارای چنین روایتی است؛ د ـ راوی دانای کلّ محدود: در این روایت، ما فقط ذهن یک راوی (معمولاً یکی از قهرمانان) را پیش رو داریم و محدود بودن آن به این دلیل است که داستان فقط از دید یک شخصیت دیده می شود.


2ـ شکل های مختلف «من»: الف ـ منِ دوم نویسنده: این من، یا دانای کل است یا منی با دیدگاه محدود. همیشه حضوری سایه وار دارد و به خواننده نمی گوید که نویسنده است و گاه فقط از طریق برخی قراین می شود به ماهیت او پی برد؛ ب ـ منِ ناظر: در این شیوه، «من» فقط قسمتی را که شاهد بوده روایت می کند. او بی طرف است و ناظری بیش نیست و نمی تواند به ذهن آدم ها دست رسی بیابد؛ ج ـ منِ قهرمان: در این جا راوی دیگر فقط ناظر نیست، بلکه خود یکی از کاراکترهای داستان می شود و ممکن است داستان را از زاویه ی درونی خود نگاه کند.


3ـ شکل های مختلف سوم شخص:


الف ـ سوم شخص عینی: این راوی همان منِ دوم نویسنده است که به صورت سوم شخص درآمده و سعی می کند هرچه را که می بیند، بی طرف گزارش کند؛ ب ـ چشم دوربین (برشی از زندگی): زاویه دید در این روش نزدیک است، ولی انگار خواننده از توی دوربین دارد صحنه را نگاه می کند؛ کارهای ارنست همینگوی به این شکل از روایت نزدیک است.


نظریه های روایت:


حال که با گونه های راوی آشنا شدیم، می رویم سر اصل روایت. روایت چند ویژگی دارد: 1ـ مصنوعی بودن: تفاوت روایت با زبان طبیعی و روزمره (مثلاً گفت وگوی دو نفر در صف اتوبوس) در این است که روایت از قبل دارای طرح و برنامه ای است و طبق آن طرح ساخته می شود؛ 2ـ تکراری بودن: این تکراری بودن به این معناست که چیزهایی که ما در داستان می خوانیم، در داستان ها و یا قصه هایی که قبلاً خوانده ایم، تکرار شده و فضاسازی و شخصیت های داستان هم برای مان آشناست؛ 3ـ سیر مشخص روایت: هر روایت از جایی شروع می شود و به جایی ختم می شود؛ 4ـ هر روایتی یک راوی و یا قصه گو دارد؛ 5ـ در هر روایت با نوعی جابه جایی روبه رو هستیم، به این معنا که روایت سلسله ای از حوادث نیست که پشت سر هم قطار شده باشند، بلکه راوی (نویسنده) می تواند حادثه ای را جابه جا کند یا دست به ترکیب های تازه ای بزند و یا سیر زمانی وقایع را عوض کند.

قبل از آن که به دسته بندی نظریات اصلی مبحث روایت بپردازیم، باید بگوییم که عنصر بسیار مهم روایت، زمان است و تقریباً اکثر روایت شناسان و «زمان» را جزء لاینفک هرگونه روایتی می دانند.


مهم ترین نظریات درباره ی روایت:


مبحث روایت، پنج نظریه پرداز عمده و اصلی دارد: ولادیمیر پراپ، تزوتان تودوروف، رولان بارت، ژرار ژنت و آلجیر داس گریما.


ولادیمیر پراپ: این نظریه پرداز روسی، عمده ی نظریات خود را درباره ی روایت، در سال 1938 در کتاب «ریخت شناسی قصه های پریان» منتشر کرد. پراپ روایت را این گونه تعریف می کند: «متنی که تغییر وضعیت را از حالت پایدار به حالت ناپایدار و دوباره بازگشت آن به حالت پایدار بیان می کند». پراپ این تغییر وضعیت را رخداد (EVENT) می نامد. علاقه مندان می توانند برای اطلاع بیش تر از نظریه ی پراپ، به کتاب مذکور مراجعه کنند.


تزوتان تودوروف: این نویسنده و منتقد بلغاری الاصل، معتقد است که داستان با وضعیتی پایدار شروع می شود، سپس نیرویی تعادل آن را برهم می زند و موقعیت ناپایداری ایجاد می شود و با کنش قهرمان داستان، موقعیت دوباره به حالت پایدار برمی گردد. تودوروف معتقد است که در داستان دو فصل وجود دارد: فصل وضعیت ها (پایدار و ناپایدار) و فصل گذار.


رولان بارت: بارت روایت را ابزار ارتباط می داند که فرستنده ای دارد و گیرنده ای. او تقسیم بندی سه گانه ای از روایت دارد: 1ـ راوی دیدگاه شخصیت اصلی داستان را دارد، با ضمیر اول شخص می نویسد، گاه قهرمان است و گاه شاهد رخدادهای داستان؛ 2ـ راوی غیرشخصی است، دانای کل است و به قول گوستاو فلوبر داستان را «از جایگاه خداوندی» می بیند؛ 3ـ در جدیدترین گونه ی روایت که نمونه ی کامل اش در آثار هنری جیمز هست، راوی روایت خود را به دانش و بینش شخصیت ها محدود می کند و همه چیز چنان پیش می رود که انگار هریک از شخصیت ها، راوی است.


ژرار ژنت: ژرار ژنت، منتقد و نویسنده ی فرانسوی، روایت را دارای چهار عنصر می داند: 1ـ نظم که بیان منطقی و زمان مند داستان است؛ 2ـ تداوم روایت که نشان می دهد کدام رخدادها یا کارکردهای داستان را می توان گسترش داد یا حذف کرد؛ 3ـ تکرار که به تعداد روایت یک رخداد در رمان می پردازد؛ 4ـ حالت یا وجه، به این معنا که فاصله ی روایت با بیان راوی کدام است؟ آیا روایت مستقیم است یا غیرمستقیم و یا غیرمستقیم آزاد؟


آلجیر گریما: گریما، روایت شناس مقیم فرانسه، برای روایت، سه نوع ساختار قائل است: الف ـ زنجیره های اجرایی که چگونگی انجام عمل و یا مأموریتی را بیان می کند؛ ب ـ زنجیره های میثاقی که به وسیله ی آن ها وضعیت روایی مورد نظر به سرانجام معهود خود می رسد؛ ج ـ زنجیره های جابه جاکننده که به کمک آن ها انواع جابه جاسازی روایتی انجام می شود.


در پایان باید گفت که نظریه های روایت محدود به این پنج نظریه نمی شوند و ممکن است ما به نظریات دیگری هم بربخوریم، اما این پنج نظریه که به شکل موجز معرفی شد، از اصلی ترین نظریات مبحث روایت محسوب می شوند.


محمدحسین ملکیان( فراز)

بین ما تا همیشه فاصله بود از تو تا من هزارها فرسنگ



جاده ها کور ، راه ها بن بست، این طرف سنگ آنطرف تر سنگ



ادامه مطلب ...

میثم خورانی

دستهایتان را بیاورید



اینجاهرروز 



اتشی برای گرم شدنتان روشن است



ادامه مطلب ...